سلام

حتما تا حالا پیش اومده که فکر کنی کاش از اول سال بهتر می خوندم و می تونستم الان جایگاه بهتری رو داشته باشم ؛ فکری که وقتی به سرت میزنه در وهله اول حسرت این رو برات داره که کاش امروز ۳ مهر بود و نه ۳ آذر . وقتی به تقویم نگاه می کنی حتما" دلت هری میریزه و فقط خدا خدا میکنی که نقطه عطفی که امروز تعیین کردی بتونه دیگه آخریش باشه و جواب بده بهت تا تغییر کنی ...

 اما روال این تراژدی گاهی ماه ها میگذره و همین جوری کم کم باعث افول تو میشه تا دیگه قید همه چی از جمله آزمون و کنکور و اصلا کل امسال بزنی و به فکر سال بعد باشی تا بتونی به آرزوهای قشنگت برسی .

این همون لبه پرتگاه و نقطه سقوط خیلی هاست که بجای پذیرفتن مسئولیت و دست به کار شدن برای ایجاد تحولات لازم ، شونه خالی می کنند و درجا میزنن . از لحاظ روانشناسی هم ثابت شده که هرکسی ظرفیتی داره و وقتی به هر طریقی در جنبه های گوناگون اون حد ظرفیتی پر بشه ، دیگه میل به سمت ارضای نیاز درونی کمتر میشه . مثلا جوانی که در شبکه های اجتماعی با عده کثیری در ارتباط هست و با فرستادن جک و کلیپ و تصاویری از خودش یا موضوعات جالب روز تایید میگیره ، کمتر این احساس نیاز رو داره که در فضای حقیقی هم خودی نشون بده و از طرف دیگران پذیرفته و خواستنی بشه ؛ برعکس یک فرد در صورتی که در جایی هم با وجود شایستگی ها دیده نشه ، تمام سعی اش میکنه تا جایگاه واقعی خودش بدست بیاره و تایید رو بگیره . حالا کدوم یک بهتر هست  ؛ تایید گرفتن مجازی و خیالی با پارامترهای سرگرم کننده یا تایید گرفتن بر اساس اولویت های بالاتر در سطح ارزش های یک جامعه ؟

همین طور هم اگر یک کنکوری کمال طلب درس ها رو با بهانه اینکه چون امسال ۵ ماه گذشته و فقط کمتر از ۷ ماه مانده ، رها کنه و خودش رو قانع کنه که تو خاص و متفاوت هستی و هدفت باعث میشه که یکسال دیگه پشت کنکور بمونی ، نه تنها از الان تا پایان سال کاری نمی کنه ، بلکه اون تلنگری که باید ناشی از درس نخواندن بهش بخوره هم با این توجیح  برداشته میشه و این فرد مسئولیت پذیری رو رها میکنه و به گمان ۱۲ ماه آکبند برای کنکور ۹۵ در لحظه حال خودش رو با یک قرص مسکن موقت تسکین میده . کسی که دنبال کوتاهترین راه میگرده تا کنکور دور بزنه و به حرف های فریب کارانه عده ای سودجو که با پیشنهاد کار کم کن ولی درست کار کن ، میلیونی هزینه میکنه و امیدوار میشه که براش فرجی حاصل بشه ، بعد از چندماه میبینه که هنوز سر خونه اول خودش هست . دیروز که دقایقی از دربی ۷۹ ام تماشا میکردم به یاد این افتادم که چند روز قبل چقدر بازار کُری خوانی ها گرم بود و هر مربی و بازیکنی می کوشید تا با غرور و منیت در این جنگ روانی پیروز بشه و بتونه توجه گیشه مطبوعات رو بیشتر سمت خودش جلب کنه ؛ کلی پیشکسوت استقلال و پرسپولیس هم رجزخوانی هاشون مبتنی بر سوابق و سال ها گذشته که خودشون بازیکن بودند ، بود . این همه هیاهو و منم منم آخرش در نود و چند دقیقه مشخص شد . در مجموع این وسط زمین بود که نشون داد کی چی بلده و چند مرده حلاجه ؛ حالا الان تو هم وسط زمین هستی ، توپ هم در میدون خودت هست . این دیگه به تو بستگی داره که بهت بر بخوره از ۵ ماه خوب نبودن و از الان پاشنه ات بکشی و سعی کنی خودت باش ؛ نه به کنکور فکر کنی و نه به نتیجه ؛ فقط و فقط خودت باشی و با خودت حال کنی و دلت گرم باشه که تغییری که منتظرش بودی اتفاق افتاده و هیچی بهتر از این نیست که هرشب با آرامش سرت رو بالش بذاری و اون تک ستاره پر نور شب های سرد پاییزی باشی . به یاد کلام بزرگی که میگفت :

آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند‏،گویی که هزار سال زیسته است

و آنکه امروزش را در نمی یابد‏،هزار سال هم به کارش نمی آید.



پس قفس شیشه ای دورت رو بشکن

سقف ارزوهاتو کوتاه نکن !

یه پل بساز واسه رسیدن بهش!

سقف ارزوهاتو فقط توی ذهنت نساز !

یه کاری کن واقعی بشه !

مطمئن باش وقتی میتونی تصورش کنی

پس حتما هم میتونی به دست بیاریش !

کاری نداشته باش که سقف ارزوهای دیگران چقدره و

کجاست ؟ و چیه؟!

واسه ارزوهات خودت سقف بساز

خود خودت !

برای سقف ارزوهات چقدر میجنگی ؟؟!!



تنظیم و ویرایش : سجاد حضرتی
منبع : دکتر افشار