در زمانی که خود را برای کنکور از همه چیز محروم می کنید تا به هدف نهایی یعنی قبولی در کنکور دست پیدا کنید ، معمولاً به علل مختلف و به خصوص دوری از جمع ها و انزوا شدیداً دچار افسردگی می شودید .

کنکور بحثی کاملاً فرسایشی است که در حقیقت برای قبولی در کنکور باید از تمام علایق خود بگذریم .

همه ی این ها دست در دست هم می دهند و حالات روحی ما را در حینی که برای کنکور آماده می شویم تخریب می کنند .

متاسفانه همین آشفتگی در حالات روحی و روانی سبب می شود که سر جلسه ی کنکور از اطلاعاتی که کسب کردیم نتوانیم به نحو احسن استفاده کنیم .

در واقع با این که زمان بسیاری را با کتاب های درسی و کتب کنکوری دست و پنجه نرم کرده ایم ، اما متاسفانه مغز آنطور که باید سر جلسه ی کنکور مارا همراهی نمی کند .

مغز غذایی لازم داشته که به آن ندادیم و به علت محرومیت دچار اختلال شده و سر جلسه ی کنکور مارا همراهی نمی کند .

چه باید کرد هنگامی که تمام فکرمان معطوف قبولی در کنکور است و تمام ذهنمان را به روی سوالات تستی و کنکور ها گذرانده ایم تا بار علمی 

خود را افزایش دهیم و سر جلسه ی کنکور خوب حاضر شویم ولی به هم خوردگی تعادل روحی و روانی ما سبب می شود که افسار زندگی مان از دست خودمان خارج شود هر چند که تلاش کرده ایم .

یک قانون خیلی مهم را باید در همه ی مراحل زندگی رعایت کرد که خب مرحله ی کنکور نیز خود از مهم ترین مراحل است .

هیچ وقت مریض نشو . . .
وقتی هوا سرد است شما یک پلیور و یک کاپشن تن خود می کنید که مبادا ویروس سرماخوردگی گریبان شما را گرفته و شما را مریض کند .

یعنی می دانید که سرما موجب ضعف و کاهش سطح انرژی سطحی بدن شده و باعث ورود این ویروس به بدن می شود و با لباس گرم کاری می کنید که مریض نشوید .

حال این موضوع در دو بعد دیگر وجود ما نیز حاکم است و فکر و روح ما نیز در معرض ویروس های زیادی هستند که در شرایط خاصی بیمار شده و مارا بر بستر بیماری می گذارند .

دقیق شرایط بحران روحی و فکری نیز مشابه سرما در بعد فیزیکی ما است .

وقتی در بحران فکری گرفتار می شویم و از لذت های هر روزه ی خود محروم می مانیم و چندین اضطراب مختلف ( شاید کنکور قبول نشم ، شاید اینایی که میخونم تو کنکور نیاد و . . . ) همزمان به ما وارد می شوند و ضمن آن فشار حرف های دبیر ، مشاور و خانواده نیز بر ما اثر می کند و محیط فکری ما را دچار تزلزل می کنند .

اینجا فکر دچار ضعف شده و هر موضوع ساده ای مانند یک ویروس عمل می کند و بنیان و اسکلت تفکر مارا خرد می کند و به همین سادگی از هدفمان که قبولی در کنکور بود بازمی مانیم ، اما با مکانیسم دفاعی بسیار پوچ و بی معنی همچنان بر مسیر مطالعه پافشاری می کنیم و به خود این تسلی را می دهیم که قبول می شویم در حالی که وقتی انسان مریض است هیچ گاه نمی تواند عملکردی موفق حاصل کند .

دوستان کنکوری عزیزم توجه کنید که دو موضوع همیشه بین افرادی که با ما در ارتباط هستند فرق می گذارد و این دو موضوع اول تسلی است و دوم حمایت .

فرق تسلی و حمایت چیست ؟

 

بهتر است با یک مثال بگویم که زیباتر در ذهنتان جای بگیرد

.

وقتی یک گلدان که در یک کمد تاریک قرار دارد نه آبی بگیرد و نه نوری دریافت کند ، کم کم و رفته رفته می پژمرد و از بین می رود و خشک می شود .

حال اگر یک کودک که توانایی ندارد آن را از کمد دربیاورد کنار کمد بایستد و با چند کلمه آن گل را آرام کند و به او تسلی خاطر دهد فقط به طور مقطعی به گل کمک کرده تا با آرامش و خاطر راحت تری از بین برود ، اما در نهایت امر به علت نبود آب و نور گل از بین می رود ، چه به او تسلی بدهیم و چه تسلی ندهیم اتفاق خوشایندی در انتظار گل نخواهد بود و با دانستن این که او از بین می رود فقط در حین پژمردن کمی آرامش کردیم .

حال اگر فرد بالغی سریع آن را از کمد خارج کرده و به جلوی نور آفتاب بگذارد ، به او آب دهد و برگ های افتاده اش را ببندد و به خاکش کود دهد آن گل مجدد رشد کرده و سبز شده و تازه و با قوت می شود و در حینی که گل رو به بهبودی است به او تسلی خاطر دهیم و با چند کلمه آرامش کنیم تا راحت تر بهبود یابد در واقع از او حمایت کرده ایم و می دانیم که نتیجه ی عمل ما حاصلی مثبت دارد که منجر به باز از سر گیری زندگی گل می شود .

انسان هایی که فقط سعی دارند با تسلی دادن به هم دیگر کمک کنند معمولاً مثل همان کودک ناتوانی عمل می کنند که توان آزاد کردن گل و حمایت از او را ندارد .

فقط می توانند کاری کنند که مراحل متلاشی شدن زندگیمان را راحت تر نگاه کنیم .

این در حالیست که دوستان خوب مانند آن فرد بالغ تمام تلاششان را می کنند تا از دوستشان حمایت کنند و کاری برای او انجام دهند و فقط با شعار و حرف های قشنگ سعی ندارند شما را تنها آرام کنند ، بلکه به یاری شما آمده و مشکلات را با شما شریک می شوند و به صورت عملیاتی با شما پا به میدان نبرد با مشکل می گذارند .

حال برای اینکه بتوانیم دوستان خوبی داشته باشیم اول باید دوست خوبی برای خودمان باشیم و به خودمان دروغ نگوییم و تسلی بیجا ندهیم و با مشکلات خودمان دست و پنجه نرم کنیم و روح و جسممان را تنها نگذاریم و با معطوف کردن افکارمان سعی نکنیم مکانیسم دفاعی جدیدی را طراحی کنیم .

دست است کنکور بسیار کار دشواری است اما همین کنکور در نتیجه ی مثبت خود حاصلی بس شیرین دارد که شاید با هزاران گردش و تفریح حاصل نشود .

خب با این همه و این همه درس و همچنین این همه محدودیت که باعث بیماری فکر ما می شود چگونه باید مریض نشد و به خوبی هم درس خواند تا سر جلسه کنکور مطالبی را که خوانده ایم رو با حداکثر بازده به کار بگیریم ؟ ؟ ؟ ؟

قانون دوم که در همه جا صادق است و همچنین در کنکور اصل لوشاتلیه است .

این اصل بیان ساده ای از نظم طبیعت است که بچه های گروه آزمایشی تجربی و ریاضی در فصل دوم شیمی پیش دانشگاهی نیز درباره اش

بسیار خوانده اند .

اصل لوشاتلیه : جهان در تعادل متقابل با همه ی پدیده ها است ، هر گاه تعادلی به هم بریزد طبیعت سعی میکند تا حد امکان جهان را به سمت متعادل کردن و بازگرداندن به حالت تعادل پیش ببرد .

مثال ساده اش این است که وقتی هوا خیلی سر باشد ما بخاری روشن می کنیم تا هوا نزدیک به آن چیزی شود که مطلوب بدن ماست و حینی که هوا گرم است کولر می زنیم تا مجدد به دمای مطلوب خود برسیم که مثلاً 25 درجه ی سلسیوس است .

به این 25 درجه می توان گفت دمای تعادل بدن ما که هر چقدر دما از این بیشتر یا از این کمتر شود ما با بخاری و کولر سعی می کنیم که شرایط را به سمت برقرار کردن این دما پیش ببریم .

وقتی بدن ما به طور عادی به دو ساعت لذت روزانه نیاز دارد وقتی به آن این لذت را ندهیم مغز این


کمبود را به نحوی دیگر توجیه و تولید می کند و این می تواند با تولید خواب بیشتر ، افزایش دوپامین در مغز و یا بارور شدن اسفنچ های بازجذب سروتونین در فضای سیناپسی بین عصب های بدن شود .

همه ی این ها موجبات بی حالی و افسردگی را پدید می آورند و مقاومت هر چه بیشتر در برابر آن ها مغز را نسبت به عدم تفریح مقاوم تر کرده و واکنش بیشتری نشان داده و فرد را از حالت عادی و متعادل خارج می کند .

پس وقتی حال ندارید و به زور درس می خوانید شاید آن لحظه درسی یاد بگیرید و بعداً هم یادتان بماند اما فردای آن روز نیز اگر بخواهید که درسی بخوانید عوامل شیمیایی مقاوم تری در بدن فراهم کرده اید که غدد بازدارنده ی بیشتری را فعال می کنند تا عدم وجود تفریح را توجیه کند و جایگزینی در این تعادل پیدا کند .

پس در واقع سلامت روان به نوعی وابسته به خواسته های طبیعی بدن است و میزان کمترینه ی تفریح روزانه برای یک فردی که برای کنکور مطالعه می کند واجب است تا سلامت روانش حفظ شده و بتواند مطالب را با صحت و دقت بیشتر مورد مطالعه قرار دهد و کمک کند که حافظه اش سر جلسه ی کنکور بهتر اورا همراهی کند

.

اما بازیگوشی نباید با کمترینه ی تفریح اشتباه گرفته شود .

یعنی نباید سر به بازی گوشی گذاشته و به حساب کمترین مقدار تفریح روزانه ای که باید یک کنکوری داشته باشد بگذارید .

این کمترینه به طور مستقل برای خود شما قابل تشخیص است و می توانید با کمی تمرین به سادگی غلظت فضای فکری خودتان را سبک سنگین کنید و حینی که برای کنکور مطالعه می کنید نیز هر جا که دچار مسمومیت فکری می شوید درس را متوقف کنید .

متاسفانه توی تلویزیون می شنویم که رتبه ی زیر صد کنکور می گوید من روزی 18 ساعت برای کنکور درس میخوندم و ما هم سعی می کنیم مثل او شویم و تمام سلامت خود را به خطر می اندازیم تا برای کنکور در بخوانیم و در نهایت بعد کنکور همه می گوییم :

من که اینقدر خوندم چرا هیچی نزدم .!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟

و اینجاست که حس می کنیم اولین شکست زندگیمان را تقبل کرده ایم و آن قبول نشدن در کنکور است.

به تمام توانایی های فردی مان شک می بریم و به ناچار به رشته ای که دوست نداریم و رتبه ی کنکورمان آن را تعیین کرده می رویم یا با دلی چرکین مجدد برای کنکوری دیگر آماده شده یا اگر پسر باشید به سربازی می روید .

خیلی غم انگیزه که ریشه ی این مساله در جامعه نهادینه نشده که عقل سالم در بدن سالمه و بالعکس و متاسفانه همه فک می کنند که آره یک جای کار ما ایراد اشت که تو کنکور قبول نشدیم یا ما خنگیم و از این حرفا . . .

و همین نوع تفکر ما موجب می شود که بازار های کذب کنکور پدید آمده و هزینه ها و دشواری های زیادی را بر گردن ما بگذارند و با شعار های

سیاه و دروغ خود مانند اینکه ما می دانیم ایراد شما کجا بوده و فقط به این روش ما میشه قبول شد و ما چیز هایی جدید داریم و از این حرفا جیب شما را لاغر و در صد شما را در کنکور نیز کم می کنند .

راز شاد زیستن ابتدا برقراری تعادل در زندگیست و این در کنکور مصداق بارز دارد که اگر تعادل محیط بیرون و درونی فیزیک و فکر متعادل نباشند با قطعیت ذهنی بیمار نتیجه شده که این ذهن بیمار در نهایت امر دچار انهدام ایده های نوآورانه و مرگ خلاقیت در فرد شده و آستانه ی ابتلا به کمبود اعتماد به نفس که از نظر بسیاری از روانکاوان و روانپزشکان معتبر ام الامراض است را پایین آورده و هر چقدر هم برای کنکور مطالعه کنید نیز همچنان در اول راه مانده ایم و چه بسا از مسیر هم منحرف شوید .

همانطور که در سرما لباس گرم می پوشید تا سرما نخورید ، پوششهای مناسب افکارتان را بر فکر سوار کنید تا در فضای سرد فکری دچار سردرگمی و روان رنجوری نشوید .

همیشه بزرگان گفته اند پیشگیری بهتر از علاج است .

شما قبل قبول نشدن یک تجدید نظر فکری و یک رویکرد روانی جدید به کنکور تشکیل دهید تا طبیعت و تعادل بدن شما حفظ و سلامت فکری و روحی شما به خطر نیفتد .

به نظر من عمده ی قبول نشدن ها در کنکور ناشی از عدم وجود سلامت روانی ناشی از فشار های روحی روانی است که در حین مطالعه بر شخص وارد شده است .

به همین سبب در این سایت امکانی را تعبیه کردم که به طور تخصصی یک شخص که از لحاظ فنی و علمی شایستگی مطالعه ی رفتار های روانی شما را دارد به بررسی مشکلاتتان به طور شخصی بپردازد و معضلات روانی که شما را آزار می دهند را رفع کند .