
استفاده از مغز بدون وقفه در محل کار ادامه دارد، بنابراین برای مدیریت اطلاعات و فراموش نشدن جزئیات روزانه، انجام برخی تمرینات مغزی ضروری است. به همان ترتیب که فعالیتهای جسمی و ورزش عضلات را تقویت میکنند، تمرینهای ذهنی نیز، فعالیتهای مغزی را بهبود میبخشند.
* دوران کودکی شما چگونه گذشت؟
من متولد سال ۱۳۵۴ در محلهی سرآسیاب دولاب واقع در منطقهی ۱۴ تهران هستم. از کلاس اول راهنمایی، از روز اول تعطیلات مدرسه تا روز آخر، ۲ نوبت کار میکردم. صبح تا حدود ساعت ۴ بعدازظهر بستنی میفروختم و بعد از آن باقلوافروشی میکردم، یادم هست، روزانه ۹۰ تومان سود میکردم؛ ۶۰ تومان از راه بستنیفروشی و ۳۰ تومان از راه باقلوافروشی. ۲۷ سال پیش، این درآمد خوبی بود.
* چه شد که وارد حوزهی آموزش شدید؟
بعد از اتمام دوران دبیرستان و همزمان با ورود به دانشگاه به طور جدی تدریس را آغاز کردم. البته قبل از آن در دوران دبیرستان به همکلاسیها و بچههای محل به صورت پراکنده، در دروس مختلف کمک میکردم. به درس شیمی خیلی علاقه داشتم. به یاد دارم سال ۱۳۷۲ که دیپلم گرفتم نیازمندیهای روزنامهی همشهری، تازه تاسیس شده بود. من به دفتر نمایندگی نیازمندیهای شعبهی میدان امام حسین (ع) رفتم و تقاضای چاپ ۱۰ نوبت آگهی تدریس شیمی، با عنوان «تدریس شیمی – تضمینی – کلیهی حقالتدریس بعد از قبولی – ساعتی ۱۰۰۰ تومان» را کردم و تلفن منزل را هم در آگهی درج کردم. در روز یکی، دو تا دانشآموز زنگ میزدند و سی، چهل نفر معلم!! خانوادهی دانشآموزان تا میپرسیدند شما چند سال سابقهی تدریس دارید یا مدرک تحصیلی شما چیست؟
یکی رفت سراغ گردو فروشی و بهش گفت:
"می شه همه گردوهات رو مجانی بدی به من؟!"
گردو فروش با تعجب به اون نگاه کرد و جوابی نداد.
دوباره پرسید: "می شه یک کیلوش رو مجانی بدی؟"
و باز با سکوت مواجه شد.
پس خواهش کرد که دست کم یه دونه گردو رو مجانی بهم بده.
تا بالاخره گردو رو گرفت و ادامه داد:
"یکی که ارزش نداره، می شه یه دونه دیگه هم بدی؟!"
و با اصرار یکی دیگه هم گرفت و درخواست کرد گردوی سوم رو
هم مجانی بگیره.
گردو فروش که عصبانی شده بود، گفت:
"زرنگی؟! این جوری می خوای یکی یکی همش رو بگیری؟!"
مشتری سمج گفت:
"راستش می خواستم درسی بهت بدم!
آخه عمر ما هم همین جوره!
اگه بهت بگم همه عمرت رو به من بفروش،
به هیچ قیمتی این کار رو نمی کنی.
ولی روزای زندگیت رو یکی یکی بی توجه از دست می دی
و تا به خودت بیای همه عمرت از کف رفته!"
نترس و عمل کن .
شجاع باش و ناراحت نباش که میترسی چون کسانی که ترس را لمس نکرده اند شجاعت را نخواهند آموخت. برو جلو . ترست کاملا طبیعیه چون میخای کاری را انجام بدی که تا حالا انجام ندادی . میخوای پاتو از مرز امنت بیرون بگذاری و علت ترست اینه که نمیدونی چی میشه .. آیا به نفعت میشه یا به ضررت. با خیلی ها مشورت میکنی . دائما میترسی که نکنه اشتباه کنی . واسه همین بیشتر سوال میکنی و بیشتر میپرسی و بیشتر سر در گم تر میشی . یکی میگه خوبه یکی میگه نه بده. خلاصه تهش میمونی چیکار کنی. تصمیم کوچیکی نیست آخه خیلی تصمیم بزرگیه و ممکنه اولین اشتباه آخرین اشتباهت باشه واسه همین میخای حسابی حواست را جمع کنی . چون دوست داری به آرزوهات برسی. دیدی سرگذشت کسایی که اشتباه رفتند ولی تو نمیخای نفر دوم باشی واسه همین حسابی دقت میکنی. و در اخر درمونده میشی که واقعا باید چیکار کنی و بیشتر در همون نقطه میمونی و هیچ کاری نمیکنی
و خوب الان به حرفای من و تجربه من گوش بده شاید راه گریزی باشه برات از این هم سر درگمی
تمام حس و حال مثبتم در نگارش این دل نوشته ، فقط بخاطر تو بوده ،، تو برام خیلی مهمی
دوست دارم صدای موج انفجارت بشنوم وقتی اینو کامل خوندی
کارشناس تغذیه و رژیم درمانی دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: تخم مرغ سرشار از مواد مورد نیاز بدن و مصرف روزانه یک عدد از این ماده غذایی برای هر فرد سالم ضروری است.