یکی رفت سراغ گردو فروشی و بهش گفت: 

"می شه همه گردوهات رو مجانی بدی به من؟!"

گردو فروش با تعجب به اون نگاه کرد و جوابی نداد.

دوباره پرسید: "می شه یک کیلوش رو مجانی بدی؟"

و باز با سکوت مواجه شد. 

پس خواهش کرد که دست کم یه دونه گردو رو مجانی بهم بده.

تا بالاخره گردو رو گرفت و ادامه داد:

"یکی که ارزش نداره، می شه یه دونه دیگه هم بدی؟!"

و با اصرار یکی دیگه هم گرفت و درخواست کرد گردوی سوم رو

هم مجانی بگیره.

گردو فروش که عصبانی شده بود، گفت:

"زرنگی؟! این جوری می خوای یکی یکی همش رو بگیری؟!"

مشتری سمج گفت:

"راستش می خواستم درسی بهت بدم!

آخه عمر ما هم همین جوره!

اگه بهت بگم همه عمرت رو به من بفروش،

به هیچ قیمتی این کار رو نمی کنی.

ولی روزای زندگیت رو یکی یکی بی توجه از دست می دی

و تا به خودت بیای همه عمرت از کف رفته!"