��� ���

نفس به نفس تا قله ی عشق ، تا مرادِ دل

تلاش کن ،توکل کن ،صبوری کن

خدای خوب من ...عزیز دل

شُکر تو را شکر که هستی ،که میبینی تلاشم را

شکر که رکاب هایم را یک به یک میشماری،برکت میدهی :)

بابت آن لبخند ِ مهربانت هم شُکر

بابت آن نگاهِ قشنگت

بابت آن چشمک های نقره ای رنگت شُکر

همینکه دست میگیری و پا به پا میبری شُکر

همینکه رویاهایم را هنوز تصویر میکنی شُکر

خدای خوبِ من ...یگانه معبود ِ دل !

صبوری میکنم ...برایم معجزه کن

از همان معجزه های رنگی ِ مخصوص

از همان لبخند های یواشکی

برایم لبخند بزن ؛میخواهم لبخند هایت را قاب بگیرم ...

این روزها تو تنها دلیلی برای ادامه ،

که میدانم که میبینی که این روزها با قلبم میجنگم

میدانم که فریاد رسِ دلِ بیقراری که گامها را قوت بخش تویی

خدای روح! خدای جان ...

من ایمان دارم که روزهای خوب ساختنی اند کمک کن ...

یاری کن تا بسازم روزهای زیبایم را

به من توان بده ، تا بجنگم ... که با دل بجنگم ...

که با تمامِ روح و جان بجنگم ...

که بی پروا و بی شک بجنگم ... که با عشق بجنگم .

به چشمانم بفهمان نباید خسته شوند ،

نباید خواب آلود باشند برایشان از بیداری بگو مهربانم

بگو : 

که مزدور خفته را ندهد مزد هیچ کس


میدانِ همت است جهان ،خواب گاه که نیست

پروردگار ِ دلم

رهایم نکن ... به گامهایم از فردا بگو  ...

بگو که سحر نزدیک است بگو که سیاهیه شب رفتنیست

به دل بفهمان که باید تلاش کند که برای مرادِ دل بجنگد

خدای بیکرانِ من !

ورق به ورق ؛ سطر به سطر ،واژه به واژه را با من و دل همراه باش

نفس به نفس ،قدم به قدم را تکیه گاه باش ، امید باش ، نور باش

این روزها شدیدا تو را محتاجم

درمانِ درد !  قرار ِ بیقراری ها ،پناهِ بی پناهی ها

صبوری میکنم .....

تو فقط لبخند هایت را از من نگیــــــر

میدانم جوابِ صابران را خوب میدهی ...

الحق که خدایی تو راست  :

به آن بی انتها مرتبه تو را شُکـــــــر عزیزِ دل...