دوباره قاشق در استکان چای زنگ می زند،از خواب و تخت خواب می پرم،از صبح و سفره میگذرم، در پشت میز کهنه کمین میکنم،خنکای نسیم از پشت پنجره در میزند و سوژه امروزم کلید میخورد.

ازت میخوام یکم به عقب تر فکر کنی ؛ اگه فارغ التحصیل هستی ، یادت میاد از چند ماه مونده به کنکور پیش خودت گفتی که میذارم برای سال دیگه به قول معروف مشتی و درست و حسابی می خونم . پس کو ....؟ یادت میاد برای خودت رفتی چندتا کتاب تست خریدی و دنبال بهترین کلاس و مدرسه و استاد بودی... به غیر از صفحه اول بقیه اش رو خوندی ؟ الان فیکس با کلاس داری پیش میری و جا نموندی و کارت به کپی کردن جزوه از تخته نکشیده ؟ دفتر آبی برنامه ریزیت کجاست ؟ اون اول تیری که قول دادی بخونی چی شد ؟ بذار یکم بیشتر برم به گذشته.  شما دوست عزیز یه سری به کتابخونه ات بزن ... همون کتابهایی که برای کنکور سال پیش خریدی رو بیار بیرون ... خودت و خدات... آکبند هست یا نه ؟ میگن انقدر بد بین نباش . چشم ... میام این طرف بازار ، شمایی که دست و پا شکسته خوندی و دو تا آزمون هم دادی ... تو هم خودت و خدات ... سر جلسه آزمون روز جمعه نگفتی برای آزمون بعدی میترکونم و فول میخونم ... این آزمون هیچی ؟ گفتی یا نه ؟ ؟ چند روز اراده کردی که اون صبح دل انگیز از راه برسه و تو خودکار مثل ربات بری سراغ خوندنی که همیشه خیالش رو می کردی ... چند تا شنبه گذشته ... چندبار با خیال فردا شب سر رو بالش گذاشتی ولی فردا همه کار کردی به غیر از اونی که دیشب تو فکرش بودی ...به نظرت از اول تابستون تا حالا تکراری نگذشت ؟ اگه جز اون زرنگ ها هم بودی خودت میدونی که هنوز بعضی از درس ها میترسی و درست و حساب به سراغشون نرفتی ، نگاه کن ... تو درسی که بهش علاقه کمتری داری چقدر پیشرفت کردی ؟ چند بار موقع خوندن به فکر سال دیگه و رتبه و نمره و رشته و دانشگاه و بقیه بچه ها و .... بودی و درس و کنار گذاشتی و رفتی تو خیال . چند بار شد که به همه برنامه هایی که اول صبح رو ریختی برسی و تغییرش ندی و از کمیت و کیفتش نزنی . یادت میاد چقدر کند کار میکردی و اتلاف وقت داشتی ؟ یه ناهار خوردن یک ساعت طول میکشید ؟ خوب یادمه که اگه صبحت رو از ساعت 8 شروع نمی کردی اون روز برات یه روز بد تلقی میشد و روزی بود که نشد اون چیزی که تو ذهنت بود ... فقط به خاطر 2 ساعت خواب بیشتر ... نگفتی یه اخبار ورزشی نگاه می کنم و میرم سراغ کتاب ولی نفهمیدی چی شد که یه سینمایی هم اومد بهش چسبید . ماه رمضون هم که نگو .... سحری خوردن از هزار تا قرص خواب آور بدتره و کی میتونست بعد از سحری مطالعه کنه و اینم آخر سناریو با مسابقات جهانی والیبال لهستان ؛ بیا با هم چرتگه بندازیم ... برو ماشین حسابت رو بیار تا ببینیم چقدر عقب افتادیم ... به عبارتی هفتاد و چند روز و .... چند ساعت میشد ازش مطالعه استخراج کرد ؟ چند تا کتاب رو میشد بست و تموم کرد . الان چقدر با هدفت فاصله داری ؟ میدونم که تا حالا خیلی با خودت خلوت کردی و رو کاغذ سفید و درون دلت با خودت عهد و پیمان بستی که تغییر کنی و این حرفهایی که زدم یه خرده بیشتر و کمتر همه حرفها و حال و روز این روزهای اکثر شماست . مگه نه ؟؟

 

اما الان میخوام بهت بگم که :




بچه های عزیز  الان وقتش هست . هر کسی که تا حالا و به هر نحوی از ترن کنکور جا مونده ... این ایستگاه برای سوار شدن عالیه . باور کن که الان و نه هیچ وقت دیگه ای ... حتی اگه این مطلب رو چند روزی بعد از تاریخ انتشارش داری میخونی... باور کن که برای رتبه 3 ، 2 و حتی تک رقمی شدن هنو هم دیر نشده ... یه شرط داره ... شرطش اینه که تو بخوای تغییر کنی / تغییر اسمش برات آشناست و تا حالا هزار بار خواستی اما نشده ... ولی اینبار فرق داره .... ازتون میخوام که هر کجا که هستید به این خیل جمعیت متصل بشید و همه با هم انرژی ها تون رو برای تغییر رو هدفی مشترک متمرکز کنید . یه تغییر اساسی و برای تغییر یک نتیجه کلی باید روی جز به جز زندگی تمرکز کنی و سعی کنی که همه چیز رو فقط و فقط در جهت هدفت قرار بدی و نه چیز دیگه ای ... غرق در هدفت شو ... باور کن که چیزی تغییر نکرده و عوض نشده ... تو همون آدمی با همون افکار بزرگ و اهداف عالی ... چرا که نتونی به اونا برسی ... قبول دارم الان کمی سستی کردی و عقب افتادی ... ولی کی گفته که دیگه همه چیز تمومه .... اگه تو آدم دیگه ای باشی و بتونی که از همه نیروهای ماورایی جهان خلقت استفاده کنی میتونی همه چیز رو عوض کنی یادت، تک تک شما عزیزان همون کسانی بودین که موقعی که دبیر تو مدرسه می خواست ازتون امتحان بگیره جفت دستاتون رو میذاشتین رو گوشتون و با کسی کاری نداشتی و تو اون چند دقیقه معرکه مطالعه میکردی و یکدفعه تو 15 دقیقه یک درس رو کامل با جزئیات تموم می کردی ... یادت میاد تو اون یه ربع زنگ تفریح تا نیم ساعت ، چهل دقیقه راه مدرسه چقدر دقیق و با سرعت خودت رو برای امتحان آماده می کردی و اتفاقا نتیجه هم می گرفتی ، با شرایط کاری داشتی .. میگفتی الان چه جوری بخونم و کی استراحت کنم و تمرکز ندارم و شلوغه و محیط خوب نیست و منبع مطالعاتیم فلان نیست و  ؟ ! ... یه لحظه چشمات رو ببند ... فقط فکر کن که همین الان نه کاری داری با روز هفته و نه تاریخ و نه ساعت و نه ..... فقط تو ذهنت ببین که داری میری به سراغ مطالعه... ببین داری چی کار می کنی .. تست میزنی ... می خونی ... ؟ از کدوم کتاب و درس ... الان ساعت چند شده ...؟ خسته ای یا هنوز داری ادامه میدی ... آفرین ... قدم به قدم داری به هدفت نزدیک میشی یا نه ؟ عالیه ... همینه //// ما تو خونه یه بچه کوچیک داریم ... یه گیم براش خریدم و تو اون یه بازی داره که میدونم الان بگم همگی اونو دیدین ... یه سری اشکال هندسی نامتقارن از بالای صفحه میان پایین و باید با چرخاندن اونا رو طوری قرار داد تا فضای خالی کمتری بینشون ایجاد بشه و اگه در امتداد یک خط راست قرار بگیرن به عنوان امتیاز اون ردیف پاک میشه و اگر بی دقت باشی ... اشکال روی هم تل انبار میشن و میرن تا بالا صفحه و شما می بازید

(عکس بازی)



.همین بازی اینجا هم مصداقش دیده میشه .... اگه کاری نکنی و دست رو دست بذاری ... کم کم زمانت میره بالا و بالای صفحه و سوختن میرسی ولی حالا که فقط چند ردیف اول رو خراب کردی ... میتونی با ساختن عاقلانه بقیه کم کم عقب افتادگیت رو جبران کنی و برسی به وقتی که اصلا انگار عقب موندگی نیست... فقط خوب گوش کن ... یکم عجیب و غریب هست ولی اگه میخوای بسم الله .... با احترام به نظر همه مشاوران که در این زمان به داوطلب که شما باشی درس خوندن نرمال رو پیشنهاد میدن در حدود 6 ساعت ؛ ما اینجا میخوایم یه کار ویژه بکنیم ... برای چند روز یه جور دیگه زندگی کن ....درس بخون ... نه بگو از چی و نه من میگم ... متنوع بخون ... از هر درسی که دوست داری ... فقط تک درس نخون ... چند تا درس انتخاب کن .... فکر کن اومدی تو یه غار ... و از همه دنیا فارغ شدی ... کاری به چیزی نداشته باش ... نه بازی و نه شیطنت نه تلفن و نه رمان و اینترنت گردی و خیابون گردی... میخوایم با هم بریم به یه مراسم ویژه .اسمش هست احیای درون خفته .... حالا در اون پروسه تا میتونی درس بخون ... چند ساعت نگو ... گفتم تا میتونی ... خوابت میاد برو بیرون قدم بزن ... آب سرد بزن به صورتت ... پاهات رو بکن تو لگن آب یخ و هر راه دیگه ای که بلدی برای بیدار موندن .... گرسنه که میشی نپر به سمت یخچال ... بذار گرسنه بمونی ... از 24 ساعت 25 ساعت درس بخون ... الان چیزی سوال نکن ... گفتم فقط بخون ... تست بزن ... تمرین کن ... از دروس متنوع ... بدون برنامه ؟؟؟؟ آره بدون برنامه ... تست آموزشی و سنجشی و زمان دار و خلاصه نویسی و .... نداریم .... منبع خوندن مهم نیست /// اصلا و ابدا به چیزی فکر نکن .... شب میشه بشه... همه خوابن ... باشه ... یه گوشه ای از اتاق...یه نور گوشیت که هست دیگه انشاا..... بازهم داری سوال میکنی احساس می کنم ! نه مطالبق بودجه بندی آزمونت هم نخون ... پیرو هیچ قاعده ای نباش ... ولی اونایی که میخونی ... با تراکم و فشار زیاد بخون ... نذار حواست به چیزی پرت بشه ... به خودت بگو سه روز فقط و فقط کارم همینه و با چیزی و کسی کاری ندارم .... باید بتونی یه فصل رو 5 ساعته جمع کنی... مثل شبهای امتحانی که اساسی جا مونده بودی ... یادت میاد 100 صفحه جزوه رو 4 ساعت میخوندی ... همون جوری ....بذار چشمات خسته بشه / دستت و پاهات و کمرت خستگی رو احساس کنه / خواب رو به کارهات ارجحیت نده... تنها موقعی بخواب که جسمت داره رو کتاب ها می افته /  از همین الان ذهنت رو برای این کار آماده کن . در حین کار به خصوص در آخرای شب چند تا نفس عمیق بکش و به خودت رجوع کن ... آیا امروز تلاشت جز بهترین ها بوده یا نه ؟ به خودت بگو کی این موقع شب بیداره و داره درس میخونه .... باور کن که فقط خودت و معدود ستاره های آسمون بالای سرت . بذار نفس هات به شماره بیفته ... بذار خاک روی کتاب های اتاق زدوده بشه ... کم کم احساس کن که این آدم تو هستی و نه قبلی و در آخر شب با افتخار یه ساعت مطالعه باور نکردنی رو تو دفتر ذهنت ثبت کن و از خدا بخواه که راه استفاده از توانایی هات رو بهت یاد بده . پس تو توانایی حرکات جهشی رو داری .... تو میتونی کاری کنی که از اول تابستون داشتی به خاطرش دس دس می کردی و از زیرش فرار می کردی رو انجام بدی . تو دنیا سیگنالها و علائمی وجود دارن که میگه بیا ... شروع کن ... تو میتونی و علائمی بسیاری هم برای خرده گیری و برجسته کردن نقاط ضعف که نه نمیشه و .... این ما هستیم که انتخاب می کنیم با کدوم یک از اونا پیش بریم و پلان و برنامه ذهنی خودمون رو بر کدوم اساس بچینیم .   طوفانی شروع کن و ایمان بیار که این تو هستی که این کار خارق العاده رو انجام دادی .... بعد کم کم به سمت دروسی برو که در اونا از نظر پایه یا مهارت قبلی پیشینه خوبی داری ... متوسطهای خودت رو تا به حد عالی برسون ... بعد بهش نگاه کن ... آره این کار خودت بود ... بذار تو یه آزمون چشمت درصد بالای 85 و رتبه زیر 500 ببینه تا کم کم یخ های درونت باز بشه و به عینه ببینی که تونستی خیلی ها رو کنار بزنی ....از پیله خودت بیا بیرون ... دنیا و موفقیت حق توست . اونوقت پیش خودت راضی باش به اینکه دیر شروع کردی و افسوس اونو نخور ... چون همین دیر شروع کردن و عقب افتادن باعث شد که مثل یه کش با سرعت تر و پر شتاب تر به سمت جلو حرکت کنی و این با ارزش هست.پیش خودت بگو ... خدا رو شکر که عقب افتادم تا الان میتونم انقدر گام های بلندی بردارم و انقدر معرکه در مسیر هدفم پیش برم که فکر کنم دیگه هیچ مانعی نیست که بتونه منو از این حرکت فوق العاده باز داره . چند روز به چیزی فکر نکن و هر چی مهم تو ذهنت هست رو با عمل نشون بده ...بعد تکنیک برنامه ریزی مثل فرمان ماشین میاد و خودش رو نشون میده و به کار تو جهت میده . پس بدون که فرمان و ترمز ای بی اس و کیسه هوا و بهترین امکانات و تجهیزات و سخت افزار تا قبل از راه افتادن ماشین به درد نمیخوره . پس بندهایی که دست و پای خودت بستی و گره زدی رو راحت باز کن ؛ خودت رو راه بنداز و این مدت باقی مونده تا پایان تابستون رو اونجوری که فکر میکنی شایسته توست تلاش کن و مطمئن باش که ارزش آینده با گذشته برابر نیست . جان کلام


 زندگی کامل، یعنی رهاسازی،خداحافظی با لحظه ای که می گذرد و تولد دوباره با هر لحظه جدید ... 


با تشکر از دکتر افشار

ویراستار سجاد حضرتی